کد مطلب:109029 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:110

خطبه 107-حادثه های بزرگ












[صفحه 98]

خطبه الملاحم ستایش خدائی راست كه آشكار شونده است برای خلق خود به آفرینش خود و نمایانست برای دلهای آنها به دلیل خود آفرید مخلوقات را بدون اندیشه زیرا اندیشه ها سزاوار نیست مگر به صاحبان دلها و نیست او صاحب قلب در ذاتش درید دانش او باطن پنهانی نادیدنیها را و احاطه نمود به پنهانیهای عقیده های نادیدنیها

[صفحه 98]

برگزید او را از شجره پیامبران و از چراغدان روشنی و از بالائی پیشانی و از ناف بطحا (مكه معظمه) و چراغهای تاریكی و از چشمه های حكمت

[صفحه 98]

طبیبی است گرونده است با طب خود استوار ساخته مرهمهای خود را و گرم نمود آلتهای داغ خود را می نهد از این هر جا كه احتیاج است به آن از دلهای كور و گوشهای كر و زبانهای لال جوینده است به داروی خود جاهای غفلت را و محلهای سرگردانی را روشنی نجسته اند به روشنیهای حكمت و نیافروختند به آتش زنه های علمهای درخشان پس آنان در این مانند چهارپایان چرنده و سنگهای سختند

[صفحه 98]

به تحقیق كشف شد باطنها برای اهل بینائیها و آشكارند جاده حق برای اشتباه كننده آن و پرده برداشت قیامت از صورت خود و ظاهر شد نشانه برای بفراست دریابنده آن چیست مرا می بینم شما را كالبدهای بدون روحها و روحهای بدون پیكرها و عبادت كنندگان بی صلاحیت و بازرگانان بدون سودها و بیداران خواب رفتگان و حاضران غائبان و بینایان كور و شنوندگان كر و گویندگان لال

[صفحه 98]

بیرق گمراهی كه بر پا شده است بر مدار خود و پراكنده شده است به شاخه های خود وزن می كند شما را به پیمانه خود و می كوبد شما را به دست خود پیش برنده آن بیرق بیرون رونده است از كیش اسلام و ایستاده است بر گمراهی نمی ماند در آن روز از شما مگر ته مانده مانند ته مانده و یك یا خورده ریزه مانند خورده ریزه ته مانده جوال میمالد شما را مانند مالیدن چرم دباغی و می كوبد شما را مانند كوبیدن كشت درو شده و جدا می كند مومن را از میان شما مانند جدا كردن پرنده دانه فربه را از میان دانه لاغر كجا می برد شما را راهها و سرگردان می سازد شما را تاریكیها و فریب می دهد شما را آرزوهای دروغ و از كجا آورده می شوید و به كجا بازگردانیده می شوید برای هر مدت نوشته ایست و برای هر غایبی بازگشتی است بشنوید از عالم ربانی خودتان و حاضر نمائید برای او دلهای خودتان را و بیدار شوید اگر صدا زند شما را و باید راست گوید پیشرو و قوم بر اهل خودش و باید جمع كند پراكندگی خود را و باید حاضر سازد ذهن خود را همانا آن عالم ربانی شكافت برای شما امر را مانند شكافتن دانه مهره و پوست كند آن را مانند پوست كندن صمغ در این وقت فراگرفت باطل مواضع فراگرفتن خود

را و سوار شد نادانی بر مركبهای خود و بزرگ شد طغیانگر و اندك شود دعوت كننده و حمله آورد روزگار مانند حمله آوردن درنده گزنده و به صدا درآید شتر نر باطل پس از خاموشی و آشتی كنند مردم بر ناشایست و از هم دور شوند بر دین و با هم دور شوند بر دورغ و با هم دشمنی كنند بر راستی و چون باشد این طور باشد گردد فرزند سبب خشم و باران در گرمای تابستان و بسیار شوند لئیمان بسیار شدنی و كم شود كریمان كم شدنی و می باشد اهل این زمان گرگان و پادشاهانش درنده ها و میانه هایش طعمه ها و فقرایش مردگان و نقصان پذیر و راستی و بسیار شود دروغ و به كار برده شود دوستی با زبان و دشمنی می كنند مردم با دلها و برگردد فسق (میان آنها) نسب و پاكدامنی مایه شگفتی و پوشیده شود اسلام مانند پوشیدن پوست واژگون


صفحه 98، 98، 98، 98، 98.